English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2483 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clock code position U سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
eligible U واجد شرایط مطلوب
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
fuselages U دماغه هواپیما
fuselage U دماغه هواپیما
pitot U انتن فشارسنج دماغه هواپیما یاکشتی
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
check port/starboard U جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
kopfring U حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
borrowed U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrows U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
borrow U مسافتی که گوی روی چمن نرم منحرف میشود
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
parasol wing U بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
uplifts U سوختی که داخل هواپیما حمل میشود
uplift U سوختی که داخل هواپیما حمل میشود
tail skid U قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
deviated U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate U منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
radar altitude U ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
bilge U پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
best angle of climb airspeed U سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
whitcomb body U جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
volar U پروازی
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation U شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
ambitions U بلند پروازی
ambition U بلند پروازی
aviation duty U شغل پروازی
flight attitude U وضعیت پروازی
grandiloquence U بلند پروازی
pod U محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
pods U محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
an ambitious programme U برنامه بلند پروازی
soared U بلند پروازی کردن
soars U بلند پروازی کردن
soar U بلند پروازی کردن
rack control U نوعی کنترل پروازی غیر دستی
attitude gyro U الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
check flight U پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
best economy mixture U نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
downstream pier nosing U پس دماغه
cape U دماغه
promontory U دماغه
mull U دماغه
foreland U دماغه
port U دماغه
point U دماغه
spit U دماغه
spits U دماغه
ness U دماغه
promontories U دماغه
naze U دماغه
fuselages U دماغه
head land U دماغه
nosing U دماغه
fuselage U دماغه
nose U دماغه
noses U دماغه
capes U دماغه
headland U دماغه
head U دماغه
dog-wheel U دماغه
headlands U دماغه
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
beakiron U دماغه سندان
beak U توک یا دماغه
cut-water U پیش دماغه
foreship U دماغه کشتی
promontory U دماغه بلند
beaks U توک یا دماغه
nose cone U مخروط دماغه
prows U دماغه ناو
cutwater U دماغه کشتی
snoutish U دماغه وار
snouty U دماغه وار
upstream nosing U پیش دماغه
cut water U پیش دماغه
prow U دماغه کشتی
promontories U دماغه بلند
prows U دماغه کشتی
prow U دماغه ناو
head U انتها دماغه
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
favourites U مطلوب
favourite or vor U مطلوب
favorites U مطلوب
desired U مطلوب
optimal U حد مطلوب
favourite U مطلوب
coveted U مطلوب
indign U نا مطلوب
favorite U مطلوب
favorable U مطلوب
optimum U حد مطلوب
optimum U مطلوب
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
nose U دماغه جلو کشتی
fiddle headed U دارای دماغه طوماری
drip-cap U [ابزار بند دماغه آب]
noses U دماغه جلو کشتی
noses U دماغه کلاهک موشک
nose down <idiom> U پایین آوردن دماغه
nose U دماغه کلاهک موشک
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
favourable U موافق مطلوب
merit goods U کالاهای مطلوب
optimum U حالت مطلوب
optimum U مقدار مطلوب
lief U مطلوب مایل
desired leading U مسیر مطلوب
ideals U کمال مطلوب
safe velocity U سرعت مطلوب
ideal U کمال مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
target profit U سود مطلوب
at a premium U بسیار مطلوب
optimum speed U سرعت مطلوب
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum point U نقطه مطلوب
optimum height U ارتفاع مطلوب
optimal solution U راه حل مطلوب
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
desirable U خواستنی مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
beakiron U سندان دو کوه یادو دماغه
fillet under the nose of a step U مغزی لبه یا دماغه پله
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
bland U شیرین و مطلوب نجیب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
blander U شیرین و مطلوب نجیب
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
optimal U مربوط به کمال مطلوب
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
towardly U امید بخش مطلوب
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
nose U دماغه جلویی تخته موج سواری
noses U دماغه جلویی تخته موج سواری
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1ما با شرایط می سازیم
1construed
1For optimal results drink a minimum of 1 gallon of water daily
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com